۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه

عکس


 به اين ميگن عکس.
سوژه معرکه است!
مرسي عکاسي که نميدونم کيه...


هميشه فکر ميکردم
فاصله يعني
نداشتن تو
نديدنت
نبودنت

اما فاصله يعني فاجعه ي بودنه تو
در کنارم و
مالکيت تو به دیگری.‏



با اندکی دخل و تصرف
سهیل
90/02/31

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۸, چهارشنبه

بیشعوری

"از میان تمام مشاغل عالم، شغل وکالت چنان با بیشعوری درگیر است که بجاست این کتاب را با یک مورد از آن آغاز کنیم. سرگذشت فِرِد را را از زبان خودش میشنویم."

بیشعوری

نویسنده: خاویر کرمنت

مترجم: محمد فرجامی


این جمله؛ اولین جمله کتاب بیشعوری است نوشته ی خاویر کرمنت و به ترجمه ی طنز نویس بزرگ محمد فرجامی! که با کمال تاسف باید بگم که کتاب تا به حال سه بار به وزارت ارشاد رفته اما متاسفانه مجوز نگرفته! آقای فرجامی هم از انتشار کتاب منصرف میشه و فایل پی دی اف اون رو تو وبسایت خودش قرار میده.
 
ولي براي اينكه حداقل يه قسمتي هزينه هاي خودش و دستياران ويراستار و ... جبران بشه از همه خواسته كه وجه كتاب رو هرچقدر كه دوست دارن (خودش به زبان طنز گفته در حد يه پيتزاي نذري) به شماره حسابش كارت به كارت بريزن يا حواله كنن . من كتاب رو خوندم جالبه . ازتون ميخوام شما هم بخونيدش و اگه خوشتون اومد يه وجهي براش واريز كنيد. به كوري چشم اونايي كه به اين كتاب مجوز نشر ندادن.

جمله ی اول کتاب به دلایل کاملاً شخصی به حدی برای من جالب و جذاب بود که تا انتهاش رو یک ریز خوندم! زبان کتاب طنز هست و در 5 فصل ارائه شده.
امیدوارم دانلود کنین! بخونین و لذت ببرین و فراموش نکنین که حتماً  وجه کتاب رو پرداخت کنین!

 برای دانلود میتونیدسری به وبسایت خود آقای فرجامی بزنین!
البته باید بگم در وبسایت میتونین نسخه ی مخصوص موبایل رو هم پیدا کنین!
  

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سه‌شنبه

...


بعد از مدت ها آپ کردن اونم با یه شعر ....از حال و هوایم اگر بپرسی همین است که در شعری گنجید!


"امشب دوباره نان فاحشگی ام را تقسیم خواهم کرد



با پیرمرد علیل پلاس سر خیابان هفتم!


همان که نه تن پوشی برای فروختن دارد و نه حتی تنی!


همان که تا مرا از دور میبند


با لبخندی بی قیمت که دنیایی میارزد برایم..."