۱۳۹۰ تیر ۱۴, سه‌شنبه

اينجا زمين است ... حوا بودن تاوان سنگيني دارد..


در سرزمين من
هيچ کوچه اي
به نام هيچ زني نيست
و هيچ خياباني

بن بست ها اما
فقط زنها را مي شناسد انگار...

در سرزمين من
سهم زنها از رودخانه ها
تنها پل هايي است
که پشت سر آدمها خراب شده اند...

اينجا
نام هيچ بيمارستاني
مريم نيست
تخت هاي زايشگاهها اما
پر از مريم هاي درد کشيده اي است
که هيچ يک ، مسيح را
آبستن نيستند ...

 
من ميان زن هايي بزرگ شده ام که شوهر برايشان حکم برائت از گناه را دارد ...!!!

 
نمي دانم چرا شعار از
لياقتم ،صداقتم ،نجابتم و ... مي دهي
تويي که مي دانم اگر بداني بکارتم به تاراج رفته ،انگ هرزه بودن مي زني و مي روي
اما بگرد ،پيدا خواهي کرد
اين روز ها صداقت و ،لياقت و ،نجابتي که تو مي خواهي زياد ميدوزند!!
       
امروز پول تن فروشيم را به زن همسايه هديه کردم ، تا آبرو کند ...
براي نامزدي دخترش !
و در خود گريستم ...
براي معصوميت دختري که بي خبر دلش را به دست مردي سپرده که ديشب ،
تن سردم را هوسبازاته به تاراج برد ...
و بي شرمانه مي خنديد از اين پيروزي ...!!!!

 
روي حرفم، دردم با شماست
اگر زني را نمي خواهيد ديگر
يا برايش قصد تهيه زاپاس را داريد
به او مردانه بگو داستان از چه قرار است
آستانه ي درد او بلند است .
...يا مي ماند
يا مي رود!
هر دو درد دارد!
اينجا زمين است
حوا بودن تاوان سنگيني دارد..



-        نميدونم از چه کسي است اگر آمد و ديد دوست دارم برام نظر بذاره و بگه که اين شعر که همي حرف دلم بود و حسابي به دلم نشست مال اونه....



-        نميدونم از چه کسي است اگر آمد و ديد دوست دارم برام نظر بذاره و بگه که اين شعر که همي حرف دلم بود و حسابي به دلم نشست مال اونه....


۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

دردی قدیمی که آتش نفرتش هرگز خاموش نخواهد شد!


سالها پيش که دقيقاً يادم نمي آيد کي بود براي اولين بار خبري رو در مورد ختنه ي دختران خوندم. اون موقع هم تو وبلاگ ديگه ي که داشتم همه ي اطلاعات موجود رو با کلي عکس گذاشتم و روزهاي بيشماري در افسوس حال اين دخترا غصه خوردم. حتي کتابي رو در اين مورد خوندم به اسم گل صحرا که بر اساس سرگذشت واقعي دختري بود که ختنه شده بود و با سختی بسيار ميتونه فرار کنه و بره لندن و مدل بشه! امروز دوباره به اين لينک رسيدم و باز خواستم که درموردش اينجا هم بنويسم.
به اميد روزي که اين رسم و رسوم احمقانه و کثيف از همه جاي دنيا رخت ببنده!







شيلان دختر ۷ ساله خجالتي کرد در خانه همسايه اش دنبال مهماني مي گشت که مادرش وعده داده بود ، اما در آنجا جشني نبود ، شيريني و مهماني نبود ، تنها درد بود و وحشت ، و خاطره اي تلخ که روحش را تا ابد عذاب خواهد داد .


به گزارش خبرنگار سايت پزشکان بدون مرز به نقل از واشنگتن پست، براي دختران کرد مخصوصا در شمال عراق يک درد باستاني و قديمي که مردم فکر مي کنند وابسته به عقايد مذهبي است کابوس کودکي آنان است .
ختنه دختران در کشورهاي آفريقايي و شرق آسيا رسمي است که بسيار رواج دارد اما در شمال عراق ؟! هيچ کس نمي داند چگونه اين رسم به اين نقطه از جهان راه يافته است . آنچه بر زنان کرد عراق مي گذرد بيشتر کابوس است تا نشانه اي از پاکي و عفت !

شيلان تنها هفت سال سن دارد در يک اتاق دربسته با يک تيغ ژيلت ختنه شد! او ختنه شد در حالي که صداي جيغش تمام محله را پر کرده بود و درد صورت معصوم و کودکانه اش را در بر گرفته بود.
در منطقه شمال عراق ۶۰ درصد زنان ختنه مي شوند و پارلمان نيز براي پايان دادن به اين سنت رغبتي ندارد . و جالب آن که رهبران کرد عراق نيز در عمل مخالفتي با اين عمل ندارند.


شيلان انور عمر دخترک هفت ساله کرد در حالي که لبخند تمام صورتش را پر کرده است به اميد ديدن ميهماني اي که مادرش به او وعده داده بود به خانه همسايه مي رود . او وقتي وارد خانه همسايه شد از مهمانها و جشن خبري نبود دخترک گيج به نظر مي رسيد و وقتي مادرش با تحکم گفت که زيرشلوارىاش را در بياورد. شيلان شروع به ناله کرد دخترک از ترس بدنش مي لرزيد . مادرش او را به روي زمين خواباند و با کمک زنهاي ديگر به زور پاهايش را از هم باز کرد .شيلان تلاش مي کرد پاهايش را ببندد …..

يک زن که وظيفه ختنه کردن را برعهده داشت با يک تيغ ژيلت فولادي ضدزنگ در مقابلش ظاهر شد او تيغ را بالا برد و با صداي بلند گفت : «اين کار را براي خدا انجام مي دهم.!!!!» و صداي فرياد شيلان تا انتهاي محله شنيده شد .


عد از پايان کار، در حالي که شيلان گريه کنان در آغوش مادش بود و به سوي خانه شان برده مي شد ، مادرش با رضايت خاطر مي خندد . مادر شيلان نمي داند که واقعا چرا دختران کرد ختنه مي شوند او فکر مي کند که اين فرمان خداست و بايد امر خدا را اطاعت کرد 
.
پيرزني ۹۱ ساله از ساکن کرد عراق مي گويد : «از دست زني که سنت نشده است غذا نمي خورم
پاکشان زنگنه رئيس کميسيون زنان پارلمان کردستان عراق از مبارزه براي ممنوعيت ختنه زنان در شمال عراق و درخواست ۱۰ سال حبس براي عاملان اين کار خبر مي دهد. مجازاتي که بيشتر به يک خواب و خيال شبيه است تا واقعيت ، زيرا اين طرح پارلمان، يک سال است که دارد خاک مي خورد. چون رهبران کرد اعتقاد دارند مجلس و مسئولين حکومت نبايد درگير چنين مسائل کوچکي ! شوند
دختراني همچون شيلان مي گويد: ” اگر آنان مي خواهند از دستان من غذا نخورند هرگز نخورند ، کاش اين همه درد را هيچ وقت نمي کشيدم! ”
يک روشنفکر ! مي گويد : ما نمي دانيم چرا اين کار را انجام مي دهيم اما هرگز اين کار را متوقف نخواهيم کرد براى اينکه اسلام و پيرترهايمان آن را لازم مي دانند .
کردستان تنها بخش شناخته شده در عراق ( و يکى از معدود مکان‌هاى جهان) است که ختنه زنان به طور گسترده انجام مي شود . بيشتر از ۶۰ درصد زن‌ها در مناطق کرد نشين شمال عراق ختنه شده اند ، بر طبق يک مطالعه در يکي از مناطق کرد نشين شمال عراق ، حداقل ۹۵ درصد زنان ختنه شده اند گروه‌هاي حامي حقوق بشر اين کار را نابودي روح زنان مي دانند 
.
اين عمل خشونت بر ضد زن‌ها است ولي متاسفانه مردمي که اين عمل را انجام مي دهند آن را به اسلام نسبت مي دهند در حالي که روشنفکران با اين عقيده مخالف هستند زيرا اين عمل در بين شيعيان جهان رواج ندارد و قشر عظيمي از اهل سنت اين عمل را انجام نمي دهند . غير واقعي بودن اين ادعا زماني ثابت مي شود که آن را با ختنه پسران مقايسه کنيم ، عملي که اکنون فوايد آن براي سلامت و جلوگيري از عفونت ثابت شده است .
آنچه مهم است اين است که اين عمل تصفيه معنوى براي زن‌ها نيست و جامعه هاي مرد سالارانه و سخت گير بر آن تاکيد دارند . براستي چه زماني مادرو پدر شيلان خواهند فهميد که او تصفيه روحي نشده است بلکه آزار رواني ديده است ؟


حدیثه...کودکی که حتماً حاصل عشق نبوده است!



درست همان روزهايي كه اخبار تلخ كودكآزاري «هانيه»، افكارعمومي را درگير كرده بود، در گوشه ديگري از شهر، دست راست دختركي پس از ضرب و شتم شديد از سوي پدرش و سهلانگاري در مداوا، عليرغم انجام ۹ عمل جراحي از آرنج قطع شد.

شيرين صدر نوري ـ مددكار انجمن حمايت از حقوق كودكان ـ درباره جزئيات اين پرونده، اظهار كرد: آن گونه كه حديثه گفته است، در واپسين روزهاي فروردينماه امسال زماني كه مشغول ارسال پيامكي از تلفن همراه خود بود، پدر و پدربزرگش نسبت به او حساس شده و او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار ميدهند، و از آن زمان است كه دردهاي مكرر دست راست حديثه آغاز ميشود و مراجعه به شكستهبند خانگي توسط مادربزرگش هم فايده نداشت.

وي با اشاره به اينكه حديثه فرزند طلاق است و حضانت او با مادرش بود، گفت: حديثه به صورت موقت و تا پايان ايام امتحانات به همراه دو برادر كوچكترش نزد پدرش زندگي ميكرد، پدري كه سابقه اعتياد را در پرونده زندگي خود دارد.

صدر نوري گفت: با گذشت دو هفته درد دست حديثه نه تنها قطع نشد بلكه در ۱۱ ارديبهشتماه به دليل تشديد درد، پدرش او را به بيمارستان فياضبخش منتقل ميكند، اما بنا به گفته حديثه، به دليل هزينه درمان، پدرش او را به خانه بازميگرداند.

به گفته وي، پدر حديثه چهار روز بعد و زماني كه دست او تا بالاي مچ سياه شده بود، او را به بيمارستان شفاي يحياييان منتقل ميكند.

مددكار انجمن حمايت از حقوق كودكان ادامه داد: حديثه زماني به بيمارستان شفا يحياييان منتقل شد كه اين عضو بدن او از بين رفته بود و عليرغم تلاش پزشكان و قراردادن دست او در يخ براي احياي عضو، در نهايت پس از انجام ۹ عمل جراحي ناموفق، ناچار به قطع دست او از آرنج ميشوند.

حضانت حديثه به مادرش سپرده شده بود و او موقتا نزد پدر مانده بود

صدرنوري در ادامه، به گذشته زندگي خانوادگي حديثه پرداخت و با بيان اينكه پدر و مادر حديثه از يكديگر جدا شده بودند، عنوان كرد: در حالي كه قاضي پرونده حضانت حديثه و دو برادر كوچكترش را به علت عدم صلاحيت پدر، به مادر سپرده بود، اما از آنجا كه مادر در تهران جايي براي سكونت نداشت، به همدان نزد اقوام خود ميرود و قرار بوده كه بچهها نيز تا زمان اتمام ايام امتحانات نزد پدرشان بمانند. اما اين فاجعه در ايام غيبت مادر رخ ميدهد.

مددكار انجمن حمايت از حقوق كودكان با اشاره به كوتاهي و سهلانگاري پدر و همچنين مادري كه به تماس و  
شكايتهاي ناشي از درد كودكش توجه نميكند، افزود: با توجه به سابقه بيماري عفوني حديثه، والدين بايد نسبت به درد اين دخترك حساسيت بيشتري نشان ميدادند، چرا كه بنابر اظهارنظر پزشكان معالج وي، اين احتمال وجود دارد كه ضرب و شتم «حديثه» منجر به آسيبديدگي عروق دست وي شده و در نهايت، گسترش عفونت در دست راست او به دليل غفلت از مراجعه به پزشك، منجر به قطع دست وي شده باشد.

صدر نوري با اعلام پذيرش وكالت اين پرونده از سوي انجمن حمايت از كودكان، عنوان كرد: با توجه به مدارك موجود، در حال تنظيم دادخواستي عليه پدر حديثه هستيم و اين موضوع را از طريق مراجع قضايي پيگيري ميكنيم.

و امروز حديثه در حالي در كنار هانيه، نيما و باربدي كه ديگر در ميان ما نيست، قرار ميگيرد كه شمار اخبار كودكآزاريها در جامعه رو به افزايش است.

فريادهاي اين كودكان در ضعفهاي قانوني و اعتباري به گوشمسئولان ذيربط نميرسد يا آن را هم ميتوان به گردن مشكلات فرهنگي و اقتصادي جامعه انداخت و وجدان خود را آرام كرد؟

به هبچ جا نخواهد رسيد!!

منبع: ايسنا